اینجا را نگاه کن...
سادگی به پایت افتاده...
همه ی آبرویش تویی...
فقط یک نگاه می خواهد...
دستهایش چگونه دامنت را به جستجو نشسته...
نگاهش خاموش...
فقط نگاه تو را می جوید...
زبانش آرام به دنبال واژه ای است تا تو را واگوید...
آنگونه که دوست دارد...
نه آنگونه که دیگران می گویند...
کمی نگاهش کن...
آرام می گیرد...
فقط کمی!!!
آنگاه بر بالهای نگاهش بنشین تا تو را به تمام یادها سپارد...
فقط کمی!!!
نیم نگاهی!!!
تا غروب اینجاست...
فرصتش ده...
فقط یک بار!!!
پی نوشت: یادت باشد که ساز من فقط با نگاه و صدای تو کوک می شود...