کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

ساحلی

این هفته دم خانه اشان رفتم آخه خیلی دلم برایش تنگ شده بود ته کوچه اشان داشتند خانه می ساختند پدرش مغازه بود البته ندیدمش چون صدای جوشکاری می آمد حدس میزنم در حال کار بود غبطه میخورم به تمام اطرافیانش که گل من را هر روز می بینند و من نمی بینمش مسافرکوچولوی من دلم برایت تنگیده.این بار بخواهم بیایم شهرتان بهت خبر می دم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد