کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

برای ملیح تنها پرنده زندگیم

دوست داشتن
تصاحب نیست
توافقه
هنر اینه که پرنده جَلدت بشه
نه اینکه پرهاش قیچی بشه...!

فریاد

هرچه میخواهم غمت را در دلم پنهان کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم ، فریاد کن .

Malih

دلتنگ یک نفر که باشی ؛
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذره ،
و لحظه ای فراموش شود ! فایده ای نیست ...
تو دلت تنگ است ،
دلت برای همان یک نفر تنگ است !
تا نیاید..تا نباشد ...
هیچ چیز درست نمی شود ...

ملیح


قول ستاره میدادی و خورشیدُ از آسمان ام گرفتی .....

چند وقتیِ دیگه خورشیدُ ندارم ....

یه حسِ غریبیِ .....

تو تاریکی نشسته ام

پِلک به خواب میمالم

دنیا چرا یک رنگِ....؟

چرا حوالی من همه اش سیاهِ ....؟

انگار زیر پیراهن ام مرده ای را داشتم

انگار مادرم خبر داشت

تاریکی سهم من بوده

همیشه داد میزد بچّه تویِ سایه بازی کن ...

من به بُرد تو باختم

راضیم

گریه

ای کاش میفهمیدید
وقتی یه مرد گریه میکنه
از همه چیزش گذشته
وقتی یک مرد گریه میکنه
که غصه هایش قد یک کوه شده
و کسی نیست که کنارش باشه
وقتی اشک یک مرد از گونه هایش میریزه
دنیاش همان قطرهای اشکیست که میچکد تا تمام شود
اشک یک مرد تماشایی نیست.
خواندنی نیست.
شنیدنی نیست
و توصیف کردنی نیست.
_______________________________________
پ.ن:در دیدگاه مرد(به معنای ولقعی کلمه  باید طرف مرد باشه) کسی نیست یعنی اون یک نفر که مد نظرشه!

خدا

ترجیح میدهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مُردم بفهمم نیست، تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مُردم بفهمم که هست!

این هم به بهانه مادر بزرگم

یاد هست اولین بار که قرار بود 6 صبح بهت زنگ بزنم خواب موندم. بهم اس داده بودی خسمبه؟

یادته؟ یادته خونه کی بودم؟

یادته دلم میخواست تو رو ببرم اونجا؟

صاحب خونه یه ماهی هست که رفته!

من رو تنها گذاشت و رفت. میدونی چیه؟!

تو اگه دعاش میکردی میموند. ولی تو با من قهر بودی و دعا نکردی.

و اون هم غزل خداحافظی رو خوند و رفت.

صاحب دل

ساعات آخر با تو بودن خیلی سخت تر از اونی بود که فکر می کردم.هر لحظه از تو دور تر می شدم و تو در چشمانم کوچکتر می شدی.در آخر هم مثل اشکی از چشمانم افتادی.سوار ماشین شدم.نمی دونستم کجا دارم می رم .پشت چراغ قرمز جایی بود که می تونستم به اون صحنه فکر کنم .آن بوسه تلخی که بر لبانم زدی آنقدر گس بود که قلبم رو مثل مشتی جمع کرد.و من هنوز در فکر آن روز آخرم

اگه صاحب دل من رو دیدید ازش بپرسین.

بهش بگید بی خبرم ،بپرسید عشق ما چی شد؟

چشم سیاش ،طرز نگاش، حجب و حیاش مال کی شد؟

خواب

دیشب خواب دیدم. یه خوابی که اصلا نمی تونم تعریف کنم. کاش هیچ وقت از خواب بیدار نمی شدم.

ملیح

از عجایب عشق همین است :
تنها همان آغوشی آرامت می کند که دلت را بدرد می آورد.

بوسه

آرزویی حرام دارم!!!

صورت به صورت برای لمس گرمی وجود تو...

عشق یا شهوت؟

چه فرقی می کند؟

گناهی بزرگ در پس افکارم می پرورانم!!!

توبه نمیکنم از چشیدن بوسه های داغ لبهای تو