کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

خسته

چند روزه که هوای دلم گرفته...خسته از هجوم ثانیه هایی هستم که روح و قلب خستمو به بازی گرفتن...دلتنگ لحظه هایی هستم که به سرعت گذشتند و خاطره شدند...خسته از نامهربانی های دنیام...

دبی رفتن یک هادی!


یکی از دوستای نزدیکم که هفته پیش رفته بود دبی فیلمی را که گرفته بود از رقص آب همین مکان بود که تونستم یک فیلم مشابه با کیفیت بالاتر را برایتون بذارم خیلی قشنگه امیدوارم خوشتون بیاد.

لینک به سایت اصلی این فیلم هم در اینجاست

و امشب چقدر زیباست!

عباداتت قبول، خانوم خانوما اومدن مبارک، سلامت و سرحال باشین گفتم دم افطاری ما راهم دعا کنین!

این سفره افطار بالا هم مال خونه ما خواهد بود(یعنی مال خونه من و تو )

نیمه پر لیوان یا نیمه خالی لیوان

 به یاد داری هیچ وقت آدم نبودم،و همیشه از دید بد و بی شرمانه به پدر و مادرت صحبت به میان می آوردم، ولی باز تو چه می کردی؟ هیچگاه حتی پاسخی ندادی، در صورتی که نسبت به پدرت خیلی علاقه داشتی و باز تو چه خوب کردی؛ آری! پدرم را دوست داشتی و او را آقا جون خطاب میکردی و چقدر شاد بودی آن روز که با تو تماس گرفت با آن همه دعوایی که با تو کرد و آن همه بی احترامی ها. ولی تو تنها یک جمله او را با عشق تمام تکرار می کردی و از این شاد بودی که تو را بخاطر پذیرا بودن سخنانش دخترم صدا کرده و چقدر دوست داشتنی تکرارش می کردی و چقدر لذت بخش پدرم را دوست داری ! تو چقدر خوبی همیشه نیمه پر لیوان دست توست و خالیش نصیب من می شود!!!

باقلوا اعتکافت قبول


خانومی عزیزم گقته بودی به اعتکاف می روی امیدوارم در اعتکاف مریض نشوی و راحت روزه بگیری، خلاصه اعتکافت قبول عزیزم.

عطر و نگاه

دیدی تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟دلت نمیاد شیشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکنی؟دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی حتی اگر بره و همه چیزو با خودش ببره...

حتی اگر از اون فقط های های گریه ی شبانت بمونه و عطر آخرین

نگاهش...

حتی اگر بعد از رفتنش پیچک دلت به شاخه نازک تنهایی تکیه کنه دیدی؟

هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسی از کنارت رد میشه که بوی عطرش

رو میده چه حالی میشی؟

 بر میگردی و به اون رهگذر نگاه میکنی تا مطمئن بشی خودش نبوده....