کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

زیر پام خیس شد از اشکام تو بازم نیومدی

توی کوچه های خلوت راهی عشق تو بودم

 

راهی ترانه هایی که برای تو سرودم

 

زیر لب می خوندم آروم تک تک ترانه هاتو

 

به امیدی که دوباره میشنوم صداتو

 

ولی هر چه اتنظار کشیدم نیومدی

 

هر چقدر تو کوچه ها قدم زدم نیومدی

 

همه ی ترانه ها توی گریه گم شدن

 

زیر پام خیس شد از اشکام تو بازم نیومدی

 

 به خودم میگفتم هر جا که باشی میای سراغم

 

آخه گفته بودی جز تو هیچکسی رو دوست ندارم

 

باورم نمیشد از من ببری واسه همیشه

 

آخه گفته بودی عشقت توی جونم کرده ریشه

 

گفتم آخه مگه میشه تو به یاد من نباشی

 

مگه میشه تو بخوای و بری و ازم جدا شی

 

ولی هر چه اتنظار کشیدم نیومدی

 

هر چقدر تو کوچه ها قدم زدم نیومدی

 

همه ی ترانه ها توی گریه گم شدن

 

زیر پام خیس شد از اشکام تو بازم نیومدی

رمضان در راه است

و چقدر آمدنش شیرینی خاطراتش را به همراه دارد شیرینی رمضان 86 و البته تلخی ناکامی هم داشت و چقدر سال گذشته این رمضان سخت گذشت عمه ام راحله مرحوم شد و پسرانش سجاد و محمد را به یتیمی گذاشت و رفت کاش دیگر در هیچ رمضان هیچ کودکی یتیم نشود.

پس تو ابر باش وآفتاب

مثل نامه ای ولی

توی هیچ پاکتی 

جا نمی شوی

*********

جعبه جواهری

قفل نیستی 

ولی وا نمی شوی

*********

مثل میوه خواستم بچینمت

میوه نیستی ستاره ای

از درخت آسمان جدا نمی شوی

*********

من تلاش میکنم بگیرمت

طعمه میشوم ولی

تو نهنگ میشوی

مثل کرم کوچکی مرا

تند و تیز میخوری

تور میشوم

ماهی زرنگ حوض میشوی

لیز میخوری

*********

آفتاب رانمی شود

توی کیسه ای جمع کرد و برد

********

ابر را نمی شود

مثل کهنه ای

تو ی مشت خود فشرد

آفتاب

توی آسمان

آفتاب میشود

ابر هم بدون آسمان فقط

چند قطره آب می شود

********

پس تو ابر باش وآفتاب

قول میدهم که آسمان شوم

یک کمی ستاره روی صورتم بپاش

سعی می کنم شبیه کهکشان شوم

********

شکل نوری و شبیه باد

توی هیچ چیز جا نمی شوی

تو کنار من ، کنار او ولی

تو ، توئی و هیچ وقت

ما نمی شوی

ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم

من بی تو گلی خشکیده در لیوان بلورم 

من بی تو افتاب و مهتاب را نمیتوانم باور کنم     

ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم

بی تو چگونه تاب اورم   

بی تو چگونه رقص پروانه های رنگارنگ را میتوانم باور کنم؟

تو جرقه ای بودی که یک لحظه بر قلبم درخشیدی  

و تا عمرم بر جاست سوخته  آن جرقه ام.  

من بی تو هستی ام را پای ان یک لحظه ریخته ام   

محبوب من بی تو چگونه توانم باشد   

رفتنت را نمیتوانم باور کنم چه زود در آرزوهایم پرپر شدی

اینک به یاد تو مینویسم  

اگر توان نوشتن باشد به یاد تو می سرایم  

اگر توان سرودنم باشد اگر چه نبودنت دردی شگرف است  

هنوز یاد در خاطرات گذشته می گردد

هنوز اگر نفس میکشم  هنوز اگر راه میروم یاد بودنت را احساس میکنم

دل تنگ

بخدا دلم برای تک تک لحظات با تو بودن تنگ شده حتی اگر برایم جیغ بکشی و منو دعوا کنی  

حتی اگر باهام قهر کنی و برای این بدبخت زهر مار بنویسی! 

دل تنگم 

دل تنگ شدید  

این هم جواب حرف دل!


یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور بازخوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، هر عشوه در کارم کنی
من طایر پربسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی

حرف دل


یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم