آن زمان که جوانه عشق در من روییدن گرفت
و من سرشار از عشق تو را می جستم
آن زمان که چتر پناهگاهمان بود در زیر اشکهای آسمان
دستانم نبض دستانت را میگرفت تا همراهت باشند
درختان پچ پچ کنان ندای عشق سر میدادند
و برگها چه عاشقانه زمین را بوسه میزدند
زیر گامهایمان بوسه را می شکستیم
تا عشق در قلب هایمان جاری شود
پاییز را فراموش مکن
آن زمان که صدای رعد ساعت دلداگی را در من زنده می کرد
و من با گامهای آتشین قلب زمین را می پیمودم
تا در آغوش تو آرام گیرم ای محبوبم
با سلام و احترام امروز در مدینه توانستم کافی نتی در یک هتل ایرانی پیدا کنم تا اولین پست این وبلاگ را از خارج از ایران برای شما دوستان قرار بدهم
چه زیبایی بی مثالی و چه غربت غم انگیزی در کنار بقیع دیده می شود. امیدوارم شما هم به همراه خانواده هایتان بتوانید به دیار عشق و معرفت سفر کنید
انشالله در اولین فرصت بعد از سفرم عکس های بسیار زیبای مکه را برای شما آپلود خواهم کرد