از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت فعلا در گرمای وجودش غرقم نمی دانم
از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت در هزار رنگ ان رنگ باخته ام نمی دانم
از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت سرد است و بی رنگ
از مادرپرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت یعنی هرکه در این خانه است
از پدر پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت یعنی تو
از خواهر پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت هنوز به ان نرسیدم
شبی از ماه پرسیدم عشق یعنی چه؟ شرمگین و خجل خود را در اغوش اسمان پنهان کرد
شبی دیگر از ماه پرسیدم عشق یعنی چه؟ ماه با چهره ای باز و خندان گفت یعنی مهتاب
برای دیدن چشمات ثانیه شماری می کنم
واسه لمس کردن دستای گرمت بی قراری می کنم
برای اینکه طاقت دیدن نگاتو داشته باشم روزی صد بار نگاهتو تجسم می کنم
واسه جبران روزایی که بدون تو تنها بودم لحظه شماری می کنم
تا بغلت کنم و بگم بهترین لحظات زندگی ام لحظات با تو بودن است
دوست عزیز سلام
من وبلاگ شما رو با نام کلبه سپید عشق لینک کردم ، خوشحال میشم وبلاگ جدید من رو با نام
موفقیت،نامحدود!.. سلامتی،شادی،ثروت
لینک کنی .
آدرس وبلاگم : http://3ecret.blogsky.com
با آپدیت هر ساعته و مطالب مفید و خوندنی ، منتظرت هستم
لطفا بعد از قرار دادن لینک "موفقیت ! نامحدود" در وبلاگت با ارسال نظر من رو از این موضع مطلع کن .
با تشکر ، شهاب