گفتگوها دارم که اگر واژه توان داشت ترا می
گفتم
واژه ها دارم در سر که اگر...
خلوتی بود و دلی بود ترا می گفتم
دارم
از کوچه آن خاطره ها می گذرم
گوش کن گوش...
ترا می گویم
تو که
همدردی و همدل
تو که معنای بهاری و بهاری و بهار
همزبانی
و چه می
دانم در کجائی و کجائی است دلت
این قدر هست که از جنس منی و همزبانی
می
توانم به تو از دورترین نقطه خاک با کلامی برسانم
عالمی واژه و حرف و
سخن و خاطره را
تو بدانی که چه می گویم
و نخندی به امیدی که مراست
و بدانی که
بهار
سایه سبز خدا در قفس امروزست.