یکی تنها بی کس و یار
همدمش غصه شد انگار
با نگاهی سرد و بی روح
دلشو شکستن هر بار
یکی چشماش خیس اشکه
حسرت یه بال پرواز
یکی هم سرش تو لاکه
یکی تو خیال پرواز
یکی تو خلوت کوچه
نگران و دل شکسته
آدما می آن و میرن
اما اون تنها نششته
بله... زندگی همینه
یکی رفته یکی مونده
زیر گنبد کبوده
قصه بود و نبوده....