کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

قصه بود و نبود

یکی تنها بی کس و یار

همدمش غصه شد انگار

با نگاهی سرد و بی روح

دلشو شکستن هر بار

 

یکی چشماش خیس اشکه

حسرت یه بال پرواز

یکی هم سرش تو لاکه

یکی تو خیال پرواز

 

یکی تو خلوت کوچه

نگران و دل شکسته

آدما می آن و میرن

اما اون تنها نششته

 

بله... زندگی همینه

یکی رفته یکی مونده

زیر گنبد کبوده

قصه بود و نبوده....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد