کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

کلبه تنهایی

دست نوشته های شخصی

ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم

من بی تو گلی خشکیده در لیوان بلورم 

من بی تو افتاب و مهتاب را نمیتوانم باور کنم     

ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم

بی تو چگونه تاب اورم   

بی تو چگونه رقص پروانه های رنگارنگ را میتوانم باور کنم؟

تو جرقه ای بودی که یک لحظه بر قلبم درخشیدی  

و تا عمرم بر جاست سوخته  آن جرقه ام.  

من بی تو هستی ام را پای ان یک لحظه ریخته ام   

محبوب من بی تو چگونه توانم باشد   

رفتنت را نمیتوانم باور کنم چه زود در آرزوهایم پرپر شدی

اینک به یاد تو مینویسم  

اگر توان نوشتن باشد به یاد تو می سرایم  

اگر توان سرودنم باشد اگر چه نبودنت دردی شگرف است  

هنوز یاد در خاطرات گذشته می گردد

هنوز اگر نفس میکشم  هنوز اگر راه میروم یاد بودنت را احساس میکنم

دل تنگ

بخدا دلم برای تک تک لحظات با تو بودن تنگ شده حتی اگر برایم جیغ بکشی و منو دعوا کنی  

حتی اگر باهام قهر کنی و برای این بدبخت زهر مار بنویسی! 

دل تنگم 

دل تنگ شدید  

این هم جواب حرف دل!


یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور بازخوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، هر عشوه در کارم کنی
من طایر پربسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی

حرف دل


یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم

تنهایم

تنهایم کنار پنجره می آیم نسیم تبسم تو جاریست قاصدکها آمده انددر رقص باد و یادسبزسپیدسرخ...و این آخرین قاصدک چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست! 
می خوانمت با هفت زبان در اوج عشق و عاطفه ایستاده ای سرشار از تکلم درخت و آفتاب سرشار از تنفس آینه و عودسرشار از بلوغ آسمان و من هر چه می آیم به انتهای خطوط دستان تو نمی رسم می خواهم در بیرنگی گم شوم 
نمی دانم شاید به نسیمی که صبح گاه در سایه روشن حسرت و لبخنداز کنار دستهایت عبور کرد می اندیشی و من به آن بادبادکی فکر می کنم که در سپیده دم ستاره و اسپنددر نگاه زلال تو تخم گذاشت و تو نم نم در تنهایی و ماه ناپدید شدی و تنها رد پایت در امتداد مسیرهای خیس بی پایان جا ماند

برای...

ستاره ها را می چینم.
ماه را از آسمان بر می دارم.
ابرها را به شکل قلب در می آورم.
به باد میگویم که همیشه عاشقانه برای تو بوزد.
ستاره های دریایی را با جلبک های نقره ای کادو می کنم.
همه دنیا را برایت می آورم ...........
برای من یک لبخند تو زیباتر از همه زیبائی هاست

از این دورتر نرو

از در که میروی

               خزان از پنجره می آید

از حیاط که میگذری

              پاییز بر درختان باغ پنجه میکشد

پای به کوچه که میگذاری

             پاییز سر به کوچه میزند

نه به خاطر من

                   محض خاطر تمام شاخه های سبز

                                       از این دورتر نرو.........

امام زمان

تنها فرزند امام یازدهم درسپیده دم نیمه شعبان255هجری درشهرسامراء پایتخت خلافت عباسی دیده به جهان گشود وی را"محمد"نامیدندوولادتش راازتوده مردم بویژه جاسوسان بنی عباس پنهان داشتندزیراحکومت وقت اراین کودک نامور که مژده قیام جهان گسترودادپرور ویراپیامبراسلام(ص)داده بود سخت هراس داشتندونقشه نابودی اورامیکشیدند. دردوران حیات پدر.فقط دوستان خاص وشیعیان خالص امام توفیق می یافتندتاوی را زیارت کنندوچون امام حسن عسگری (ع)در260هجری به شهادت رسیدپیگیری شدیدخلیفه وقت عباسی برای یافتن و کشتن امام مهدی ( عج ) سبب شدتا حجت خدا "غیبت" اختیارکندو دور ازمردم وپنهان ازانظارآنان زندگی کند.دوران نهانزیستی حضرت قائم(عج)به دو دوره تقسیم میشود غیبت صغری وغیبت کبری.درغیبت صغری مردانی پاک نهاد و مورد اعتمادبه مقام نیابت و وکالت ازطرف امام منصوب می شدندونوشتارهای حضرت مهدی(عج)راکه"توقیع"نام گرفت و پاسخ درخواستهای شیعیان بودبه مردم می رساندندلکن درغیبت کبری که از329هجری آغازشداین مقام نیابت خاص ازمیان رفت ودیگرکسی مانند نواب غیبت صغری به مکان وجا ومسکن امام آگاهی نداردونمیتواندبدلخواه خودبه حضورش باریابد.اگرچه گاهگاهی خودآن سرورعزیززهراازروی لطف و رافت به برخی ازشیعیان پاکدل افتخار دیدارجمال نورانی یا دریافت دستخط گرامیش را عطا فرموده است. با وجودمسئله غیبت باز هم کلمات گهربار و دلنشینی ازاین امام عزیزوحجت خدابرزمین.درضمن ملاقاتها یا درمتن توقیع ها نقل شده است که درک مفاهیم عالی آن گفتار ها نیازبه تعمیق وژرف نگری داردومادراینجاپاره ای ازآنهارا که ساده تر بود درج نموده ایم تا روشنی بخش دیده ودل ارادتمندان حضرتش باشد. بهرحال اینک بیش ازهزارویکصدوشصت ونه سال ازعمر پر برکت وشریف امام مهدی(عج)می گذرد و شیعیان راستین همواره میکوشندومیجوشندومیخروشندو هر آن پا برکاب و گوش بفرمان وچشم براهند تا کی قیام شکوهمندوی آغاز گرددوجهان تیره وستمدیده درپرتوحق و عدالت سامان بجا وحقیقی خویش رابازیابد
به امیدآن روز

به خودم قول میدهم

به خودم قول میدهم تو را فراموش کنم

به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با تو بودن را فراموش کنم
به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات را فراموش کنم
به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم
به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم
به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را از ذهنم پاک کنم
به خودم قول میدهم دیگر نامه هایت را مرور نکنم
به خودم قول میدهم دیگر قلبم به عشق تو نتپد
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، زیر باران 
نروم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، زیر نور مهتاب ننشینم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، به دیدار دریا نروم
به خودم قول میدهم دیگر به
عشق تو ، به آسمان نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، به چشمکهای ستاره ها 
نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگر در لحظه های 
تنهاییم به تو فکر نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم به چشمهایت نگاه نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم دلم هوایی نشود
به خودم قول میدهم 
کسی اشکم را نبیند
به خودم قول میدهم کسی از دل شکسته ام باخبر نشود
به خودم قول میدهم بخاطر از دست دادنت از خدا گلایه نکنم 


اما... 


نمیدانم آیا میتوانم به قولهایم عمل کنم؟
آیا میتوانم تنهایی را تحمل کنم؟ 

بخدا بی تو هرگز...

هر چه از دوست رسد نیکوست

در مقابل همه ی بی حرمتی ها و تهمت های واهی فقط می گویم: 

اطمینان به سخنان واهی جز مشقت دوری چیزی نیست بابت تبریک عیدتم ممنون. 

من هم به شما ولادت آقا صاحب الزمان را تبریک می گویم.