من بی تو گلی خشکیده در لیوان بلورم
من بی تو افتاب و مهتاب را نمیتوانم باور کنم
ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم
بی تو چگونه تاب اورم
بی تو چگونه رقص پروانه های رنگارنگ را میتوانم باور کنم؟
تو جرقه ای بودی که یک لحظه بر قلبم درخشیدی
و تا عمرم بر جاست سوخته آن جرقه ام.
من بی تو هستی ام را پای ان یک لحظه ریخته ام
محبوب من بی تو چگونه توانم باشد
رفتنت را نمیتوانم باور کنم چه زود در آرزوهایم پرپر شدی
اینک به یاد تو مینویسم
اگر توان نوشتن باشد به یاد تو می سرایم
اگر توان سرودنم باشد اگر چه نبودنت دردی شگرف است
هنوز یاد در خاطرات گذشته می گردد
هنوز اگر نفس میکشم هنوز اگر راه میروم یاد بودنت را احساس میکنم
بخدا دلم برای تک تک لحظات با تو بودن تنگ شده حتی اگر برایم جیغ بکشی و منو دعوا کنی
حتی اگر باهام قهر کنی و برای این بدبخت زهر مار بنویسی!
دل تنگم
دل تنگ شدید
یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خودبا قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور بازخوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، هر عشوه در کارم کنی
من طایر پربسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی
یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنماز بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای منمنزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
ستاره ها را می چینم.
ماه را از آسمان بر می دارم.
ابرها را به شکل قلب در می آورم.
به باد میگویم که همیشه عاشقانه برای تو بوزد.
ستاره های دریایی را با جلبک های نقره ای کادو می کنم.
همه دنیا را برایت می آورم ...........
برای من یک لبخند تو زیباتر از همه زیبائی هاست
از در که میروی
خزان از پنجره می آید
از حیاط که میگذری
پاییز بر درختان باغ پنجه میکشد
پای به کوچه که میگذاری
پاییز سر به کوچه میزند
نه به خاطر من
محض خاطر تمام شاخه های سبز
از این دورتر نرو.........
به خودم قول میدهم تو را فراموش کنم
به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با تو بودن را فراموش کنم
به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات را فراموش کنم
به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم
به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم
به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را از ذهنم پاک کنم
به خودم قول میدهم دیگر نامه هایت را مرور نکنم
به خودم قول میدهم دیگر قلبم به عشق تو نتپد
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، زیر باران نروم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، زیر نور مهتاب ننشینم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، به دیدار دریا نروم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، به آسمان نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو ، به چشمکهای ستاره ها نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگر در لحظه های تنهاییم به تو فکر نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم به چشمهایت نگاه نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم دلم هوایی نشود
به خودم قول میدهم کسی اشکم را نبیند
به خودم قول میدهم کسی از دل شکسته ام باخبر نشود
به خودم قول میدهم بخاطر از دست دادنت از خدا گلایه نکنم
اما...
نمیدانم آیا میتوانم به قولهایم عمل کنم؟
آیا میتوانم تنهایی را تحمل کنم؟
بخدا بی تو هرگز...
در مقابل همه ی بی حرمتی ها و تهمت های واهی فقط می گویم:
اطمینان به سخنان واهی جز مشقت دوری چیزی نیست بابت تبریک عیدتم ممنون.
من هم به شما ولادت آقا صاحب الزمان را تبریک می گویم.