-
به یاد پریشان عشقی که تمام وجودم را گرفتار خود کرده بود
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 14:24
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم ، گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم...
-
ویرانه
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 14:54
ویرانه ای بزرگ هستم که مردم از همه رنگی و همه نیازی می آیند و از من هر چه را بتوانند و بخواهند ، بر می گیرند و می برند.
-
بدون شماره
جمعه 17 دیماه سال 1389 00:27
آنقدر زیر باران توی حیاط دانشگاه ایستاد که همه مثل دیوانهها نگاهش میکردند، شاید آنها نمیدانستند تنها دلیلی که باعث میشود زندگی به زنده بودنش بیارزد دیوانگیست
-
بدون شرح
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 06:48
چقدر زیباست وقتی خوشحالی نمی تونی به دیگران بی احترامی کنی حتی اگر به تو بدترین اهانت ها بشه!
-
بی تو
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 12:20
کاش مرگ را می توانستم در آغوش بکشم یا او می آمد سراغم و مرا با خود می برد محرم آمد و تمام غمهای عالم دوباره روانه وجودم شد. کاش می توانستم باور کنم رفته ای و دیگر نمی توانم ببینمت کاش این روزها هیچگاه به سراغم نمی آیند. ملیح کجایی تا ذلت بی تو بدون را در من ببینی آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد کاش می آمد و از دور تماشا...
-
من زیبایی را درک کرده ام
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 22:10
"دو سه مساله بسیار مهم است که باید در وصیت نامه بگویم. من زن بسیار زیبایی داشتم. هیچ کس به زیبایی او نبود اوایل زندگیمان خیلی خوب بود. وقتی که نگاهم نمی کرد، نگاهش می کردم، وقتی که خوابش می برد بلند می شدم تماشایش می کردم.و گاهی توی چشم هایش را نگاه می کردم، و گریه ام می گرفت. گریه من به خاطر زیبایی او بود. نمی...
-
جهل مرکب
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 14:38
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند و نداند که بداند بیدارش نمایید که بس خفته نماند آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند وان کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
-
به خاطر 13 مهرماه
سهشنبه 13 مهرماه سال 1389 23:00
قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!
-
انکار
جمعه 9 مهرماه سال 1389 21:58
می توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی توان منکر آن شد.
-
ع.ش.ق بدون نقطه
جمعه 9 مهرماه سال 1389 21:56
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می...
-
قفس
جمعه 9 مهرماه سال 1389 21:50
رنجی که در قفس می کشی تاوان نفسی ست که در باغ کشیدی...
-
خاطره دور اما نزدیک
جمعه 9 مهرماه سال 1389 11:54
زمان:ساعت 7.30 صبح مکان:انتهای شهر برای خروج از این شهر زمان حرکت :ساعت 8.05 صبح نوع ماشین :پژو بین شهری زرد رنگ زمان ورود به مقصد :9.50 صبح علت مسافرت دیدن دوست صحنه: برای تاکسی درون شهری به آن سمت بلوار آمدم او هم آمد و همان تاکسی را سوار شد آری همانجا که من پیاده شدم او هم پیاده شد و چقدر مرا دوست داشت با همه ی...
-
در آغوش عشق
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 22:04
تو را نیازی نیست که بگویم چه اندازه دوستت دارم نیازی نیست که بگویم چگونه سو سوی چشمان من جز فروغ نگاه تو را نمی جوید تو خود بهتر از هر کس می دانی فرونخواهد نشست تشنگی لبان من با جرعه نوشیهای تفننی باید که تو را به یک باره سرکشم و دل با شراب عشق تو آرام سازم خوب میدانی که حسرت لبانت جانم را به غلغله میاندازد بگذار...
-
قهوه تلخ
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 14:05
امشب شب مهتابه با صدای دلنشین مهران مدیری برای دانلود بروی لینک قهوه تلخ کلیک راست کرده و گزینه ...Save Target As را انتخاب کنید. قهوه تلخ
-
چطوری یه پسرو فراموش کنیم؟
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 20:52
یکی از بازدیدکنندگان وبلاگم بر اثر جستجو متن بالا وارد وبلاگم شده بود و من رو شدیدا به خودش جلب کرد حالا برای جوابش یک متن کوتاهی دارم که امیدوارم به دردش بخوره! دوست عزیزم نکات را یک به یک اجرا کن تا فراموشش کنی : ۱- فرض کن اون مرده براش یه قبر توی خیالاتت درست کن دفنش کن ۲- فرض کن با یه دختری توی خیابون اونو دیدی...
-
از همین امروز دوباره می نویسم!
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 16:45
دلتنگی برای زمانهای دور سخت است گرچه مشغله کاریم روز به روز افزونتر از گذشته می شود و مرا در حیطه کاری مسئولتر از قبل می کند اما غیر وابسته بودنم به هر مکانی باعث آزادیم وسهل امور بودن در کارهایم می باشد به هر صورت همچون بچه دبستانی هستم که خیر و شر را در امور زندگیش وابسته به تحصیل خود می داند به همین جهت هیچ دغدغه...
-
تنوع
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 16:24
یه گوشه دیگه از حیاط ندا و چند تا از دوستاش روی صندلی نشسته بودن منتظر شروع کلاسشون بودن. همه باهم پچ پچ میکردن در مورد پسرای دانشگاه حرف میزدن! یکی میگفت اون پسره رو دیروز دیدی؟ خیکی اومده بود به شهلا میگفت کارت دارم! انگار شهلا خره نمیدونه اون چی میخواد بگه... وسط صحبت ها یکی از دخترا زد روی شونه ندا (به یه پسر که...
-
قلبی که در دست توست
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 22:10
-
شاید این جمعه بیاید شاید.
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 23:31
-
زیر پام خیس شد از اشکام تو بازم نیومدی
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 16:36
توی کوچه های خلوت راهی عشق تو بودم راهی ترانه هایی که برای تو سرودم زیر لب می خوندم آروم تک تک ترانه هاتو به امیدی که دوباره میشنوم صداتو ولی هر چه اتنظار کشیدم نیومدی هر چقدر تو کوچه ها قدم زدم نیومدی همه ی ترانه ها توی گریه گم شدن زیر پام خیس شد از اشکام تو بازم نیومدی به خودم میگفتم هر جا که باشی میای سراغم آخه...
-
رمضان در راه است
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 22:20
و چقدر آمدنش شیرینی خاطراتش را به همراه دارد شیرینی رمضان 86 و البته تلخی ناکامی هم داشت و چقدر سال گذشته این رمضان سخت گذشت عمه ام راحله مرحوم شد و پسرانش سجاد و محمد را به یتیمی گذاشت و رفت کاش دیگر در هیچ رمضان هیچ کودکی یتیم نشود.
-
معنای زندگی
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 14:57
-
دیوونه
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 14:55
-
پس تو ابر باش وآفتاب
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 14:36
مثل نامه ای ولی توی هیچ پاکتی جا نمی شوی ********* جعبه جواهری قفل نیستی ولی وا نمی شوی ********* مثل میوه خواستم بچینمت میوه نیستی ستاره ای از درخت آسمان جدا نمی شوی ********* من تلاش میکنم بگیرمت طعمه میشوم ولی تو نهنگ میشوی مثل کرم کوچکی مرا تند و تیز میخوری تور میشوم ماهی زرنگ حوض میشوی لیز میخوری ********* آفتاب...
-
عشقو میخوام با تو
شنبه 9 مردادماه سال 1389 22:50
-
ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم
شنبه 9 مردادماه سال 1389 22:48
من بی تو گلی خشکیده در لیوان بلورم من بی تو افتاب و مهتاب را نمیتوانم باور کنم ای بهترین ستاره ی کهکشان وجودم بی تو چگونه تاب اورم بی تو چگونه رقص پروانه های رنگارنگ را میتوانم باور کنم؟ تو جرقه ای بودی که یک لحظه بر قلبم درخشیدی و تا عمرم بر جاست سوخته آن جرقه ام. من بی تو هستی ام را پای ان یک لحظه ریخته ام محبوب من...
-
دل تنگ
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 22:41
بخدا دلم برای تک تک لحظات با تو بودن تنگ شده حتی اگر برایم جیغ بکشی و منو دعوا کنی حتی اگر باهام قهر کنی و برای این بدبخت زهر مار بنویسی! دل تنگم دل تنگ شدید
-
این هم جواب حرف دل!
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 22:37
یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود با قهر و مهرت خوشدلم ، کز عشق بیمارم کنی گر رانیم از کوی خود ، ور بازخوانی سوی خود با قهر و مهرت خوشدلم ، هر عشوه در...
-
حرف دل
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 22:36
یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم گوید...
-
تنهایم
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 14:54
تنهایم کنار پنجره می آیم نسیم تبسم تو جاریست قاصدکها آمده اند در رقص باد و یاد سبز سپید سرخ... و این آخرین قاصدک چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست! می خوانمت با هفت زبان در اوج عشق و عاطفه ایستاده ای سرشار از تکلم درخت و آفتاب سرشار از تنفس آینه و عود سرشار از بلوغ آسمان و من هر چه می آیم به انتهای خطوط دستان تو نمی رسم...