-
خنده
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 14:38
گاهی خنده بیخ گلویم را می گیرد! آخرش هیچ کس نفهمید ناخوشی من چیست... همه گول خوردند.. .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 14:20
از عشق می نویسم نه معشوق! ... در گذری خلوت, زیر باران قدم زنان سوت می زنم... بوی عطری آشنا ,بهاری را در یادم زنده می کند و من فقط لبخند می زنم و ... را در باد رها می کنم... همین! تمام قصه همین بود! آخر می دانی: ...عادت می کنیم!
-
ماه من
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 10:25
-
شقایق
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 10:22
شقایق گفت باخنده :نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی، نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین، تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه….. ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته و...
-
لبخند بهتر است
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 10:16
مث اون موج صبوری که وفا داره به دریا تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم آخر مث برق دوتا چشمی توی یک قاب شکسته مث پرواز واسه قلبی که یکی بالاشو بسته تومث چشمه ی آبی واسه تشنه تو بیابون مث یه آشنا تو غربت واسه یه عاشق مجنون تو مث یه سرپناهی واسه عابر...
-
تا خدا خداست
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:39
الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست... هزار دفعه دلم این شماره را گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست... شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که میرسد٬ حساب بنده هایتان جداست؟ الو.... دوباره قطع و وصل شد! خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟؟؟ چرا صدایتان نمیرسد ؟کمی بلند تر٬ صدای من چطور؟خوب...
-
قلب من
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:37
-
قلب حبابی
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:36
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:36
-
یادگاری
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:35
-
چشمان بی همتا
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:34
-
عذر خواهی یا چیز دیگر.
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:21
-
سکوت
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:20
-
ازدواج با خواهر زن
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 16:13
من خیلی خوشحال بودم ! من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم والدینم خیلی کمکم کردند دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…! اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من...
-
دوست...
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 21:46
خانم گمانم من شما را دوست... حسی غریب و آشنا را دوست... نه نه! چه می گویم فقط این که آیا شما یک لحظه ما را دوست ؟ منظور من این که شما با من... من با شما این قصه ها را دوست... ای وای! حرفم این نبود اما سردم شده آب و هوا را دوست... حس عجیب پیشتان بودن نه! فکر بد نه! من خدا را دوست... از دور می آید صدای پا حتا همین پا و...
-
من و تو (حضرت دوست)
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 21:29
من در این کلبه خوشم تو در آن اوج که هستی خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش
-
رفتن
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 19:11
رفتنم نزدیک است مرگ من نزدیک است مرگ من سایه وار از پس من زمین را می کاود مرگ من هم آغوشم در بستر بیداری می خندد مرگ من در پشت پنجره در انتظار رسیدن می گرید مرگ من ساده است مرگ من سرخ است مرگ من سرد است مرگ من سرمست از من آواز رسیدن می خواند مرگ من در میخانه قلبم شراب حسرت می نوشد مرگ من نزدیک است مرگ من دست در دستم...
-
سیب ناچیده
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 22:04
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آری در من قفسی هست که می خواهدم آزاد ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را کش مردم آزاده بگویند مریزاد من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟ می...
-
معنای عشق
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 15:24
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی دیده بر...
-
سادگی
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 14:38
ساده بودم ساده دیدم ساده دل باختم ساده عاشق شدم ساده حفظش کردم ساده کنارش موندم ساده گفتم دوستت دارم ساده نگاهم کرد و خندید ساده گفت ازت دلیل می خوام ساده از کنارم گذشت و بی دلیل رفت غافل از اینکه عشق نیازی به دلیل نداره و بی خبر از اینکه چیزی که ابدی و ماندگاره سادگیه
-
آفرینش
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 15:28
و عشق تنها چیزیست که برای آدم ها زندگی می آفریند
-
تمنا جهل
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 15:26
-
امام حسین
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 15:25
تو دلم یه دنیا حرفه که میخوام بگم برا تو ، چی میشه بیام دوباره ببینم کربُبلاتو بـا خودم یه نـذری کردم که اگه تو رو بـبینم ، با همـون نگاه اول جونمو بدم برا تو آقـاجون دلم گرفتـه مثـل آسمون پائیز ، میدونـم مـرغ دل من دوبـاره کرده هواتو دل من سائـل عشقه ، دل تو ساحـل غـمها ، چی میـشه کشتی قـلبم کناره بگیره با تو چی میشه...
-
خلوتگاه عاشقانه
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 15:21
-
سایه سبز خدا
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 11:56
گفتگوها دارم که اگر واژه توان داشت ترا می گفتم واژه ها دارم در سر که اگر... خلوتی بود و دلی بود ترا می گفتم دارم از کوچه آن خاطره ها می گذرم گوش کن گوش... ترا می گویم تو که همدردی و همدل تو که معنای بهاری و بهاری و بهار همزبانی و چه می دانم در کجائی و کجائی است دلت این قدر هست که از جنس منی و همزبانی می توانم به تو از...
-
خطای دید
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 11:49
در این شکل شما سه تصویر میبینید. تصویر وسط سیاه و تصاویر چپ و راست رنگی . تصویر راست به سمت راست میچرخد و تصویر چپ به سمت چپ . نکته جالب این است که تصویر سیاه وسط هم میچرخد و اگر آن را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان جهت میچرخد
-
به من بگید چه کار کنم؟
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 23:18
وقتی کثیف ترین موجود وارد زندگیته و می خوای بیرونش کنی؟
-
فقط تا هفت روز سیاه تنت کن .....
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 19:14
خیلی دیر رسیدی ای دوست هفت تا کفن پوسوندم پیرهن سیاه تنت کن من فقط یه استخونم ببین چی کردی با این دل فکر کن فقط یه لحظه نذار دیگه بیشتر از این تنم تو گور بلرزه ازت یه خواهشی دارم زیر طابوتم و نگیر وقتی که رفتم زیر خاک قبر منو بقل نگیر حالا دیگه راحته راحتی هر کاری که میخوای بکن منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر...
-
جفا
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 15:50
-
محبت
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 15:48