-
شهریار
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 23:27
می روم به جایی که لاله باشد میان لاله ها عکس تو باشد
-
راه زندگی
یکشنبه 2 خردادماه سال 1389 21:46
-
غرور
شنبه 1 خردادماه سال 1389 12:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 من دوستت دارم...... من برایت می میرم... من بدون تو هیچم... برای من هیچ کسی مانند تو نیست من از تو دلگیرم.... من از تو رنجیدم.... من طاقت ندارم.... من ازت متنفرم می بینی در عشق هم خودخواهی موج می زند باور کن . آن چنان بر " من هایت" تکیه...
-
باز آمدم
شنبه 1 خردادماه سال 1389 08:18
با کمی تأخیر ولی بازآمدم.!
-
دعا
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 22:08
چند وقتی نیستم دعا کنید زود برگردم!
-
دلم می خواهد
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 11:59
من دلم می خواهدخانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستهایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر کسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم ای یار خانۀ ما اینجاست تا...
-
نفهمی
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 12:37
چقد سخته نفهمی چت شده باز..نفهمی کی نهایت میشه آغاز..نمیدونم که سنگم یاکه شیشه؟..نمیدونم چرا حالیم نمیشه!..اگه شیشم تو سنگ باش مشکلی نیست..دیگه میلی برای همدلی نیست..اگه گل بود که خارش سهم من بود..سزاوار خراش این جسم من بود..هنوزم تا هنوز شعر مینویسم..هنوزم زیر چتر همواره خیسم..نباید هی بگم این منصفانه ست؟..آخه این...
-
آموخته ای زیبا
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 10:31
آموختم چه خوب کرد علی بن ابی طالب که فقط رازش را به چاه گفت و بس.!
-
دلتنگی یا عشق پوشالی
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 15:17
-
زندگی زیبا
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 12:32
کور شود هر آنکه نتواند بیند. پیش به سوی زندگی
-
عاشقتم تا ابد!
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 23:33
-
عشق واقعی
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 22:38
همسرم نواز با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود ظرفی پر از شیربرنج در مقابلش قرار داشت آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود گلویم رو...
-
نوشته ای از دنیای مجازی!
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 22:33
آغوش خواستم... گفت : " ممنوع است" بوسه خواستم... گفت : " ممنوع است " نگاه خواستم... گفت: " ممنوع است " نفس خواستم... گفت : " ممنوع است " ... حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ، با یک بطری پر از گلاب ، آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را و چه...
-
گل سرخ
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 15:15
ای از رخ تو شکفته خاطر گل سرخ باطن همه خون دل و ظاهر گل سرخ
-
غرور
سهشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1389 15:12
-
این وبلاگ تا اطلاع ثانوی آپدیت می شود!
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 21:12
به کوری چشم دشمنان هرزه ام این وبلاگ از بین نخواهد رفت و آپدیت می شود.
-
گل و گلدون واسه برادرم ح.ص
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 21:05
-
سادگی و اعتراف
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 21:02
با وجود زخمها و خراشها و دردها، بیدارتر از گذشته است. دیگر چه چیزی مانده که اعتراف نکرده است؟ سیلی دیگری میخورد، یادش میآید، اما اعتراف نمیکند. به عشق شیرین اعتراف نمیکند. و کسی نمیفهمد که عشق شیرین مهمترین جنبش درونش است. عشق است، که سبزش کرده. پس هیچوقت هم دلیل زنده ماندنش را نفهمیدند و به جادو و جنبل نسبت...
-
این عکس پشت زمینه یه وبلاگ بود خیلی نازه،مگه نه؟
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 22:52
-
فال عشق
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 15:32
-
نیستی! پ.پ
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 15:28
نیستش ... نمی دونم کجاست ... چه می کنه ... ولی می دونم که ندارمش ... هیچ وقت نخواستم که تو رو با چشمات به یاد بیارم ... نمی خواستم که تو رو ، توو گم ترین آروزهام ببینم نمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم هنوزم دوست دارم ... آخه تو هول و ولای پریشونی تو رو نداشتن تو گیر و دار - ای بابا دل تو هیچ ، حال او خوش ای بی مروت...
-
تنفر علی آقا!
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 15:25
کلاس پنجم بودم که در کلاس ما فردی بود که من از او متنفر بودم به سه دلیل اول آنکه کچل بود دوم آنکه سیگار می کشید و از همه بدتر آنکه در آن سن و سال زن داشت. سالها بعد به طور اتفاقی او را در خیابان دیدم در حالی که کچل بودم ،سیگار می کشیدم و زن داشتم ...
-
امید بر باد رفته
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 21:49
-
دلتنگی
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 21:48
-
عشق و بارون
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 21:47
-
قصه بود و نبود
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 08:07
یکی تنها بی کس و یار همدمش غصه شد انگار با نگاهی سرد و بی روح دلشو شکستن هر بار یکی چشماش خیس اشکه حسرت یه بال پرواز یکی هم سرش تو لاکه یکی تو خیال پرواز یکی تو خلوت کوچه نگران و دل شکسته آدما می آن و میرن اما اون تنها نششته بله... زندگی همینه یکی رفته یکی مونده زیر گنبد کبوده قصه بود و نبوده....
-
نامه ای به پدر
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 20:53
-
ساز دل
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 20:35
یک قطره اشک ، بدرقه مردی که با شانه های افتاده از خستگی پشت بر خاک آرام گرفته است ... یک قطره اشک ، بر جنازه مردی که تا زنده بود شوری اشکی را نچشید که تا زنده بود ، نبود ... که تا بود ، چشمانش ، کسی را می جست ... که تا مرُد ، کسی را ندید که تا خواست ، نخواستنش که تا باد ، چنین باد ... حال ببین ، چه آرام گرفته است آن...
-
نوشته های خط خطی
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 20:32
گاهی آنقدر دلتنگی ام اوج می گیرید ، که سقوط اشک هایم زمین را چاک می دهند و ناله هایم ، تمام حجم خلاء اطرافم را فرا می گیرد گاهی که دلتنگت می شوم ... تمام ذهنم را جستجو می کنم ، تا دوباره لبخند هایت را به یاد آروم ... گاهی که از خود بی خود می شوم ، تمام کوچه های شهر را برای دوباره دیدنت زیر و رو می کنم گاهی که دلتنگت...
-
خرس
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 14:41